buy viagra gel به پیچ کوچه حرم که رسیدم، به آقای صدر برخوردم. ایشان عازم صحن شاهعباسی حرم بودند تا نماز جماعت را اقامه کنند. پرسیدند که این نان مال چه کسی است؟ گفتم مال شما است. گفتند ما نمیتوانیم این نانها را بخوریم؛ مگر خانم به شما بقچه نداد؟ گفتم نه! گفتند پس این نانها را لطفا زود پس بدهید! به نانوایی برگشتم و نانها را به شاطر دادم و گفتم من میروم بقچه بیاورم. گفت مگر بقچه با خودت نیاورده بودی؟ ملا ابراهیم همیشه با خودش بقچه میآورد؛ گفتم نه، نیاوردم. به سرعت به منزل آقای صدر رفتم و بقچه را برداشتم و به نانوایی برگشتم. نانهای جدید را گرفتم و تا">
پایگاه صدر پژوهی محسن کمالیان:خاطره اوستا اکبر کمالیان از مردمداری آیتالله العظمی صدر